در این ماجرا توجه رسانه ها و افکار عمومی بیشتر به این موضوع معطوف بود که چرا مردم به کمک مقتول نشتافتند و در صحنه قتل فقط تماشاچی بودند؟ چرا پلیس دیر اقدام کرد؟ چرا آمبولانس در کمک به مصدوم تعلل کرد؟ و…
کیمیا، زن مقصر در بروز جنایت میدان کاج سعادت آباد زنده ماند ولی دو مرد را به کشتن داد
توجه و حساسیت به این سوال ها درست و بجا بود اما لازم است به ریشه این منازعه یعنی رقابت عشقی دوجوان برسر یک خانم شوهردار پرداخته و این عارضه ریشهیابی شود.
درباره مصداق این دعوا ورود نمی کنم چرا که از نوع ارتباط ها خبر دقیق نداریم و اگر خبر داشتیم هم نباید بازگو کنیم چون شرعاً بیان و بازگو کردن اعمال منافی عفت، حرام است.
از این مصداق خاص عبور میکنیم اما نمیتوانیم به روی مصادیق متعدد سوء استفاده از جذابیت خانم ها در محل های عمومی و مفسده های اخلاقی ناشی از آن بگذریم.
متاسفانه در سالهای گذشته پدیده بسیار زشتی در «برخی» شرکت های خصوصی، بنگاه های مسکن، آژانس های هواپیمایی، مطب پزشکان شمال تهران و بخصوص در اغلب نمایشگاه های تجاری مرسوم شده است که از جذابیت زنانه برای جلب یا ارتباط با مشتری استفاده میکنند. پدیده ای که در فرهنگ فاسد غربی، موضوعی عادی است اما کاملاً مغایر تعالیم دینی و فرهنگ اسلامی ماست.
«برخی» ساکنان شمال تهران و شوهرهای مانکن های شهوت فروش، البته حتی در این راه از غرب هم جلوزده اند. در غرب، خانم های مانکن و فاحشه تقریباً آزادند اما آنها رسماً فاحشه و بدکاره اند نه یک کارمند همکار یا یک همسر! در غرب، هرچقدر هم بی غیرتی و بی ناموسی رواج دارد، اما تفاوت و مرز بدکارگی با همسری کاملاً مشخص است. در شمال تهران اما زنهای هوسران و مفسده انگیز هم میخواهند کارمند باشند و هم عضوی از یک خانواده و هم با جذابیت های زنانه شان برای مدیرانشان مشتری جلب کنند.
به دلیل همین بی مرز بودن نقش مفسده انگیزی و نقش کارمندی و نقش همسری این زنان مفسده جو، برخورد با آنها البته بسیار حساس است و گاهی خارج از توان و ظرفیت پلیس.
برخورد با زن کارمندی که خود را آرایش می کند، لباس بدن نما می پوشد و با رفتارهای زنانه، نگاه های شهوت آلود دهها مرد را به خود جلب می کند، آسان نیست و ظرافت زیادی میطلبد. اما برخورد با نهادهای اجتماعی که بستر چنین مفسده هایی را فراهم می کنند، کار سختی نیست. کاری که در اجرای آن بسیار تعلل شده است.
به عنوان مثال چرا تولید و عرضه مانتوهای تنگ و شهوت انگیز باید تقریبا آزاد و بی دردسر باشد؟
چرا هم اکنون دهها مجله زرد با امتیاز و اجازه و حمایت مالی ارشاد منتشر میشوند و کیوسک های مطبوعاتی را پر از چهرههای درشت مانکنهای شهوت فروش و فاسد میکنند؟
چرا صدا وسیما باید به این رویکرد میدان دهد که خوشگلها باید در سریال ها بازی کنند تا مخاطب جذب شود…؟
غفلت و کم کاری سیاستگذاران و نهادهای فرهنگی در برابر نفوذ و شبیخون فرهنگی غرب باعث شده بخشی از جامعه ما به مفاسد منحط ترین وجه فرهنگ غربی آلوده شود.
طی دو ماه گذشته، دو جوان ایرانی برسر مفسده ای که ناشی از فرهنگ غربی بود، جانشان را باختند اما ضلع سوم این ماجرا جان به در برد.
خدا می داند آن دو جوان الان در چه وضعی هستند و خدا می داند اگر آن خانم سر راهشان قرار نمیگرفت، هریک چه سرنوشتی داشتند و الان کجا بودند؟ درست است آنها هردو با درجاتی مقصر بودند، اما آیا در این ماجرا مقصر، فقط آن دو مرحوم بودند؟
آن دو جوان به آن دنیا رفتند. خدا از تقصیراتشان بگذرد و رحمتشان کند اما مردان زیادی همین امروز در شهرما هدف تیرهای شهوت انگیز و شیطانی خانم های بیحیایی هستند که در در برخی شرکت ها، بنگاهها، درمانگاهها، آژانسهای مسافرتی، نمایشگاه های تجاری و… از جذابیت های زنانه خود برای جلب مشتری استفاده میکنند. اغلب این خانمها، انسانهای نجیب و باعفتی بوده اند اما به دلیل نیاز به کار به این مفسده ها دچار میشوند و مورد سو استفاده صاحبکاران خود قرار میگیرند تا چهره بزک کرده خود باعث جلب مشتری برای کسب وکار آقای رئیس شوند.
تعداد زیادی مرد جوان یا پیر در این اماکن همه روزه در معرض تیرهای فاسد و هوس آلود شیطان هستند. برای آنها فکری کنیم و با روشهایی ایجابی و نه صرفا سلبی، زمینه ایجاد، تبلیغ و رشد فرهنگ فاسد و خانمان برانداز غربی را از میان برداریم.