اتاق فکر مردان

اتاق فکر مردان در برابر فتنه زنان

بسم الله الرحمن الرحیم

مطالعات مردان

اتاق فکر مردان در برابر فتنه زنان

اتاق فکر مردان

حضرت محمد رسول الله(ص):
* ما ترک بعدی فتنه أضرّ على الرّجال من النّساء.
پس از من براى مردان فتنه اى زیان انگیزتر از زنان نخواهد بود.
حدیث 2572 نهج الفصاحه

آخرین مطالب
سایت حوزه به نقل از مجله پیام زن -  نویسنده در این مقاله  بدون اتخاذ رویکرد  جنسیت محور، به آثار و عوارض حضور  افسارگسیخته زنان در اجتماع پرداخته است و راهکارهایی برای رفع این مشکل ارائه داده است. نشریه پیام زن (+ و + و +) مقاله ای به قلم فاطمه فرهادیان با عنوان «پیامد های اشتغال زنان» نوشته است که در دو بخش در این مجله منتشر شده است. هر دو بخش این مطلب به صورت یکپارچه در زیر تقدیم می گردد.
Image

اثرات و پیامدهای منفی اشتغال زنان امروز گرایش زنان به اشتغال و دسترسی آنان به سازمانهای آموزشی (مدارس و دانشگاهها) به ویژه در جامعهی شهری در بسیاری از کشورها اهمیت یافته است. در کشور ما نیز برای دستیابی به دستاوردهای دنیای متمدن، دگرگونیهای بسیاری در گسترهی تحولات اجتماعی به وجود آمده که برجستهترین آن، حرکت زنان در خانواده و ورود به دنیای بازار اشتغال است. این پدیده، جامعه و به ویژه نهاد خانواده را تحت تأثیر قرار داده است. زنان هنگامی که به حقوق اجتماعی خود در حوزه ی شغلی دست یافتند، علاوه بر همسر و مادر بودن، نان آور هم شدند و با توجه به تعدد نقشهایی که زنان در این رابطه پیدا کردند این سؤالات مطرح میشود که این امر چه اثراتی بر زن و روابط زن و شوهری و فرزندان داشته است؟ ایا این آثار در جهت ثبات خانواده است یا تضعیف؟ ایا زنان از عهده ی رسالت دیرین خود در قبال خانواده و فرزندان خود به خوبی برمی آیند؟ در این بخش به بررسی این مسائل میپردازیم: اثرات در بعد فردی: الف) اشتغال زنان و تأثیر آن بر روح و جسم زن برای پرداختن به این بحث، اشاره به چند نکته ضروری است: تفاوتهای فیزیولوژیکی زن و مرد: تفاوت زن و مرد در تواناییها و استعدادها و همچنین وضعیت فیزیکی و جسمانی و روحی و روانی است که در بدو خلقت، خداوند در آنها به ودیعت نهاده است. اگر اینطور نبود معنای زن و مرد به گونه ی دیگری بود و نظام خلقت در هم میآمیخت.

جوامع انسانی از زن و مرد به وجود آمده است. اگر ما آنان را از نظر فیزیکی و جسمانی و روحی و روانی یکی بدانیم، ادامه ی حیات ممکن نخواهد بود. بقاء نسل را بدون وجود زن و مرد نمیتوان تضمین کرد و حقیقت این است که زن و مرد مکمل یکدیگرند. آری زن و مرد از لحاظ خصوصیات فیزیکی و جسمانی متفاوتند اما از لحاظ حقوق انسانی و اجتماعی مساویند. حال سخن این است که محدوده ی تفاوتهای زن و مرد چیست؟ ایا تفاوتها تنها در محدوده ی ویژگیهای جسمی و فیزیولوژیک است یا آنکه پهنه ی وسیعتری را شامل می شود. آنچه از ملاحظه ی مجموع آیت و روایات به دست می آید آن است که زن و مرد نه تنها در بعد جسمی بلکه در ابعاد گوناگون احساسی، روحی، ذهنی و رفتاری به گونهای از هم متمایزند. از تفاوت در ساختمان بدنی و متوسط قد و وزن و حجم مغز گرفته تا تفاوت در خُلقیات، خلاقیتهای هنری، میزان تحمل پذیری، آستانه ی تحریک پذیری، نوع خردورزی، جنبه های زیبایی شناختی و ده ها مورد دیگر همگی در دایره ی تفاوت ها جای می گیرند. در اینجا به برخی تفاوتهای تکوینی اشاره میکنیم:

تفاوتهای زیستی: از نظر بیولوژیک (ساختار بدن) و فیزیولوژیک (کارکرد اعضا) تفاوتهای زیر بین زن و مرد وجود دارد:

۱-۱) دستگاه تولید مثل: تمایز دستگاه تناسلی زن و مرد خاستگاه تفاوتهای بسیاری است؛ مانند دوران قاعدگی، بارداری و زایمان، یائسگی، تفاوت هورمونهای جنسی(تستوسترون در مرد و استروژن در زن غلبه دارد) و … همین امر منشاء برخی تفاوتهای زیستی و روانی دیگر هم میشود؛ مثلاً بلوغ جنسی به طور معمول در جنس زن زودتر از مرد رخ میدهد و صفات ثانویهی جنسی در دختران حدود دو سال زودتر از پسران پدید میاید. توان باروری مرد بسی بیشتر از زن است و تا هشتاد سالگی میتواند ادامه یابد، در حالی که باروری زن با یائسگی _ در حدود پنجاه سالگی – پایان مییابد. این تفاوتها به طور طبیعی بر مسائل روانی و رفتاری تأثیرگذار است و منشأ تفاوت در انتظارات میگردد.

۲-۱) هورمونها تفاوت هورمونهای زنانه (استروژن) و مردانه (تستوسترون) که از غدد درون ریز ترشح میشود و در سراسر بدن انتشار مییابد، موجب اختلاف اندامهای زن و مرد میگردد. از جمله، تستوسترون اثر سازندهی پر قدرتی در تولید پروتئین در سراسر بدن دارد. رشد بافتهای عضلانی را تحریک میکند و بر قدرت بدنی مرد میافزاید. تودهی عضلانی مرد به طور متوسط پنجاه درصد بیشتر از بدن زن است. نیز تستوسترون از عوامل رسوب کلسیم در استخوانهاست و بر اندازه و استحکام آنها میافزاید. از این رو مرد برای انجام کارهای سنگین توانایی بیشتری مییابد. تستوسترون حالات تهاجمی، رقابتی و پرخاشگری را برمیانگیزاند. از خستگی میکاهد و ادامه فعالیتها و اجرای کارها را آسان میکند. در مقابل، ترشح هورمون استروژن در زنان از رشد زیاد استخوانها جلوگیری میکند، از این رو به طور نسبی قد زن کوتاهتر از مرد است و کاهش ترشح آن عامل پوکی استخوان است که تحرک و نرمی مفاصل و انعطافپذیری بیشتر بدن زنان را میتوان ناشی از آن دانست. از عوامل اصلی تغییر حالات زنان، نوسان سطح استروژن در خون آنهاست که در رفتار زن اثر میگذارد. وقتی ترشح استروژن تنزل مییابد زن بیتاب میشود و آرامش روانیاش به هم میخورد.

۳-۱) مغز و اعصاب از آنجا که کروزمومها در زن و مرد متفاوت است و سلولهای مغز زن دارای کروموزوم XX و سلولهای مغز مرد دارای کروموزومهای XY است، مغز مرد، مردانه و مغز زن زنانه است. به طور متوسط مغز زن یکدهم کمتر از از وزن مغز مرد است. عضلات یک مردِ بالغ، چهل درصد بیش از زن هم سن اوست و قدرت بدنی یک پسر هجده ساله به طورمتوسط دو برابر نیروی یک دختر هجده ساله است و از این رو مردان در تواناییهای بدنی و جسمی از زنان ماهرترند. در حس لامسه، پوست زن از مرد لطیفتر و نسبت به درد و تحمل فشار، حساستر است، زنان در کارهای دستی چابکترند. بنابراین در بخش تفاوتهای زیستی، آمادگی بیشتر مردان برای کارهای سنگین تردیدناپذیر است؛ به ویژه آنکه این بخش از تفاوتها قابل تقلیل به یادگیری، فرهنگ، تربیت و انتظارات نیست.

۲- تفاوتهای روانی: تفاوتهای روانی بسیاری میان زن و مرد وجود دارد که از نظر علم روانشناسی به اثبات رسیده است. این تفاوتها را نمیتوان به سادگی، تنها زاییده ی تربیت و محیط دانست. بدیهی است شناخت و توجه به این تفاوتها، هر یک از دو جنس زن و مرد و به طور کلی بشر را به سوی سعادت هر چه بیشتر رهنمون میسازد. تلقین تحمیلی زیست مردانه به زن – چنان که برخی فمینیستهای افراطی دنبال میکردند – نابودی انسانیت و هستی وی را در پی دارد و روان و جسم او را در معرض هلاکت و بیهویتی و استعدادهایش را به سمت انحراف و نقصان سوق میدهد. برخی تمایزات روانی زن و مرد را میتوانیم چنین برشماریم:

علایق زیبایی شناختی، اجتماعی و دینی زنها بیشتر از مردهاست. مردها بیشتر به جنبه های سیاسی و نظری علاقه دارند و زنها بیشتر به مسائل اخلاقی تمایل نشان میدهند. براساس تحقیقات، مردان بیشتر از زنان به امور مادی و اقتصادی گرایش دارند. زن از مرد عاطفیتر است و به روابط عاطفی علاقه ی بیشتری نشان میدهند. جنس زن هیجانیتر از مرد است و کیفیت هیجان او نیز با مرد فرق میکند. براساس تحقیقات، پانزده درصد مردان از فشار روانی رنج میبرند، این رقم در مورد زنان به بیست و یک درصد میرسد، از نظر واکنش در برابر عوامل فشارزا نیز بین دو جنس تفاوتهایی مشاهده میشود.

در ناحیه ی هیجانات و عواطف، مطابق مطالعات «ترمن ومیلز» بر روی صدها نفر، تفاوتهای زیر قابل تردید نیست: تشخص، ستیزه جویی، جسارت، استقامت و پرخاشگری در بیان احساسات در مردان بیشتر از زنان است. در مقابل در زنان دلجویی و همدردی بیشتر است و اینان ریزکارتر و از نظر ذوقی حساسترند. مردان به عملیات برجسته، حادثه آفرینی، فعالیت در هوای آزاد و کارهای مستلزم کوشش بدنی تمایل بیشتری دارند و به ماشین ابزار و داد و ستد بیشتر علاقه مندند اما زنان به کارهای خانه، اعمال ذوقی، دلسوزی و مواظبت کودکان و … علاقه دارند.

پس این اختلافات و تفاوتها وظایف و حقوق زن و مرد را متفاوت می سازد و در نتیجه تفاوت فعالیتها و تخصیص نقشها را به دنبال دارد. از این رو چنانکه این تمایزات نشان میدهد ساختار بدنی زنان برای انجام کارهای سبکتر و انعطافپذیر و به دور از فشارهای عصبی و روانی بنا گردیده و توانایی مرد برای انجام فعالیتهای سنگینتر و شدیدتر، آمادگی بیشتری یافته است. اسلام به تناسب این تمایزات که همانا ویژگیهای شخصیتی، تواناییها و تفاوتهای فردی است برای انسانها تکالیف و وظایفی تعیین کرده است و بر نقش اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زنان در جامعه تأکید نموده است. بدین ترتیب زنان باید با در نظر گرفتن این مسئله و با توجه به شرایط روحی و جسمی خویش پا به این عرصه نهند. مهمترین مسئلهای که در اشتغال زنان مورد توجه قرار میگیرد وجود نقشهای متعددی است که زنان به عنوان همسر و مادر و گرداننده ی خانواده به عهده میگیرند. نقشهایی که در جامعه ی ما به صورت سنتی به آن نگریسته میشود و بعضاً با نقش مدرن زن به عنوان یک فرد شاغل در خارج از خانه در تعارض است.

«فرضیه ی کمیابی» که توسط «بارنت (Barnet) در ۱۹۹۳ طرح گردید، با این نظر که تکثر نقشها موجب اضطراب و فشار بیشتر بر زنان میشود همنوا است. او فرض را بر این میگذارد که ایفای چند نقش عمده به صورت همزمان، موجب زایل شدن انرژی محدود فرد میشود و در نتیجه زنان در پاسخگویی به انتظارات و نیازهای هر دو نقش (خانوادگی و شغلی) -که هر دو نیز مستلزم توان پاسخگویی بالا هستند – با کمبود انرژی و ضعف و ناتوانی روبه رو میگردند. به نظر میرسد پذیرش اشتغال برای زنان به معنای زیر بار مسئولیتی مضاعف رفتن و قبول نقشهای متعدد و احیاناً متعارض در زندگی است. زیرا زنان بنابر تعهد عاطفی و اخلاقی خودشان هیچگاه از زیر بار مسئولیتهای همسری و مادری شانه خالی نمیکنند (؟!!)، لذا اشتغال برای آنان تحمیلی(ناخودآگاه) و فوق طاقت است و میتواند اضطراب و فشار روانی و … را به دنبال داشته باشد. برخی از جامعه شناسان تصریح میکنند که اشتغال مادران در خارج از منزل بر مسئولیت آنان به طور ناعادلانه افزوده است. واقعیت این است که میزان ساعات فعالیتهای زنان به مراتب بیش از مردان است زیرا همانطور که میدانیم بسیاری از زنان علاوه بر سهم برابر در تلاشهای اقتصادی بیرون از منزل، به امور مربوط به خانه داری نیز می پردازند (دختران مجرد چطور؟!). بدین ترتیب بسیاری از زنان متأهل، روزهای طولانی تری را به کار مشغولند؛ یک شیفت کاری کامل در خانه و یک شیفت هم در اداره. از این رو معمولاً بعد از مدتی با تحلیل قوای جسمی مواجه میشوند که ممکن است نتایج خوشایندی برای آنان در پی نداشته باشد.

با توجه به اینکه زنان از نظر فیزیولوژیک توانایی کمتری دارند، و اینکه مسئولیت و رنج و زحمات طاقت فرسای تولید نسل از لحاظ طبیعت به عهده زن گذاشته شده است و زن باید بیماری ماهانه را در ایام کودکی و پیری که از تبعات تولید نسل است تحمل کند، سنگینی دوره بارداری و بیماری مخصوص این دوره را به عهده بگیرد، سختی زایمان و عوارض آن را تحمل نماید، کودک را شیر بدهد و پرستاری کند؛ اینها همه از نیروی بدنی و عضلانی زن میکاهد و توانایی او را در کار و کسب کاهش میدهد. از این رو زنان شاغل به علت قبول مسئولیت مضاعف اجتماعی و خانوادگی، همواره در معرض انواع تنشهای روحی و آسیبهای جسمی هستند.   «استوارت رابینسون(۱۹۹۲)» در نتیجهی تحقیق خود بیان میدارد که مشارکت زنان در نیروی کار موجب افزایش میزان استرس در میان آنها گشته است و «هاستن(۱۹۹۲)» دریافته است زنانی که بیرون از خانه کار میکنند به ناچار با استرسهای ناشی از نقش حرفهای خویش نیز سرو کار دارند. از جمله پیامدهای استرس شغلی که میتوان به آن اشاره نمود: اضطراب، تنش، درهم شدگی و برآشفتگی، گوشهگیری و افسردگی و خستگی روانی و افزایش ضربان قلب و فشار خون خستگی جسمانی، بیماریهای قلبی و عروقی و … همچنین کاهش عملکرد، پرخاشگری و … اختلال در روابط با خانواده و دوستان. مطالعات دیگری نیز وجود دارد که نشان داده است زنان شاغل در مقایسه با مردان شاغل آمادگی بیشتری برای ابتلا به بیماریهای جسمی و روانی دارند. از بعد روانی به نظر میرسد که زنان در شرایط مساوی حرفهای با مردان قدری بیشتر تحت تأثیر استرسهای حرفهای قرار میگیرند. به عنوان مثال در یک تحقیق نشان داده شد که زنان کارگر در مقایسه با مردان کارگر بیشتر مبتلا به بیماری هایی شدهاند که ریشه ی اضطرابی دارند (دیوس و کوپر ۱۹۸۰) علاوه بر این نتایج بعضی دیگر از تحقیقات حکآیت از این دارند که زنان شاغل به خصوص آن دسته از زنانی که مسئولیتهای مهمتری دارند از درجه ی اضطراب بیشتری برخوردارند.

اما با همه ی این واقعیتها، زنان همچنان در محیطهای حرفهای در مقایسه با مردان هم سطح، نگرانیهای بیشتری دارند و به طور جدیتری تحت تأثیر منابع استرس قرار میگیرند. بسیاری از افراد شاغل به کار، گرفتار بیماریهای ناشی از کار میگردند که زنان نیز از این امر مستثنی نیستند. بیماریهای ناشی از کار بیماریهای هستند که به علت مواجهه با عوامل فیزیکی، شیمیایی، بیولوژیکی یا سایکولوژیکی در محیط کار به وجود میایند. بیماریهای ناشی از کار به علت اشتغال به یک کار و تحت شرایط موجود در آن به وجود میایند. بیماریهای زیان آور شامل: عوامل فیزیکی مثل سر و صدا و ارتعاش که باعث کاهش شنوایی، عوامل زیان آور شیمیایی باعث بیماریهای انقباض عروقی تروماتیک، مسمومیتهاف سرطانها، آلرژیها و آسیبهای دستگاه عصبی، عوامل ارگونومیکی باعث استرس ذهنی، آسیبهای کششی و کاهش بهرهوری و کیفیت کار، و عوامل خطر مکانیکی باعث حوادث و آسیبهای ناشی از کار می شود. از این رو با توجه به تواناییها و سیستم بدنی و فیزیولوژیکی زنان که دارای لطافتهای خاص خویش است حضور در برخی از مشاغل که منجر به این بیماریها میگردد، عوارض ناگواری بر جسم و روح زن وارد میآورد که گاه جبران ناپذیر است. از این رو جا دارد

روآیتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در مورد زن فرموده اند در اینجا بیان داریم که ؛ «المرأه ریحانه لیست بقهرمانه» زن، دسته گل است نه کار اندیش و قهرمان. و همچنین از امیرالمؤمنین(ع) به فرزند عزیزش امام حسن(ع) روآیت است که می فرمایند: «خارج از امور شخصی زن، کاری در اختیار او نگذار تا طراوتش بیشتر و لطافتش زیادتر و زیبائیش پایدارتر باشد» و از اینجا به توجه خاص خداوند به جنس وجودی زن پی خواهیم برد!

ب) اشتغال زنان و تأثیر بر سن ازدواج: پدیده هایی نظیر تأخیر در سن ازدواج، بالا رفتن سن ازدواج، بالا رفتن نرخ تجرد قطعی، کاهش تعداد فرزندان و … از مهمترین آثار ناشی از خروج زنان از خانه و اشتغال به کار آنها در اجتماع است. همچنان که به نظر میرسد این تحولات کند و بطیء اما در حال وقوع است. براساس آمارهای موجود و تحت شرایط اقتصادی – اجتماعی جدید میانگین سن ازدواج یا میانگین سن اولین ازدواج در بسیاری از جوامع صنعتی رو به افزایش است.

اینکه میانگین سن ازدواج دختران درکشور ما در سال ۷۵ براساس آمارهای رسمی هجده سال و در بین پسران بیست و چهار سال بوده است در حالی که این میانگین در سال ۱۳۸۰ به بیست و دو سال برای دختران و بیست و شش سال برای پسران رسیده است، شاهدی بر درستی ادعای ماست. همچنین برابر آمار اعلام شده از سوی ثبت احوال استان خراسان ، طی شش ماه اول سال ۱۳۸۰ در آن استان میزان ازدواج نسبت به مدت مشابه سال ۱۳۷۹، چهار درصد و در سطح کشور ۹۶/۲ درصد کاهش یافته است. بالا رفتن سن ازدواج خود در تشکیل خانواده پایداری خانواده و نظایر آنها تأثیر دارد. بالا رفتن سن ازدواج حتی در مواردی به وضعیت خانواده های بدون فرزند منجر میگردد که خود باعث ناپایداری خانواده میشود. این مبحث در جای خود مورد بررسی قرار خواهد گرفت. از جمله عواملی که در این خصوص به تأخیر در ازدواج منجر میگردد، استقلال مالی و اقتصادی زنان شناخته شده است. این امر باعث شده است تا ازدواج و تشکیل خانواده و متعاقب آن بچهدار شدن آنها، با تأخیر مواجه گردد.

نیازهای اقتصادی تا حد زیادی به عنوان انگیزه ی ازدواج و تشکیل خانواده به حساب می آید. در اسلام توصیه به ازدواج و ترک عزوبت شده است. رسول خدا(ص) به فردی فرمود: «ازدواج کن والّا از خطاکارانی، ازدواج کن که اگر نکنی در صف گناهکاران قرار میگیری و … ازدواج موجب دوری و برکناری از لغزش و انحراف و در نتیجه باعث حفظ دین میگردد. رسول خدا(ص) فرمودند: «من تزوج فقد احرز نصف دینه … آن کس که ازدواج کند، نیمی از دینش را حفظ کرده است.» همچنین میفرمایند: «ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله عز وجل من التزویج.؛ هیچ بنایی نزد خداوند محبوبتر از ازدواج بنیانگذاری نشده است.» با توجه به اینکه اسلام برای ازدواج و تشکیل خانواده ارزش و اهمیت بسیار قائل شده، این امر نباید مورد غفلت و بی توجهی قرار گیرد و کم اهمیت جلوه داده شود. بدیهی است که اگر ازدواج ترک و نادیده گرفته شود از سلامت جسم و روان خبری نخواهد بود. نسل بشر رو به فنا خواهد گذاشت، تعادل روانی از دست خواهد رفت، جرائم و انحرافات در اجتماع توسعه و گسترش خواهد یافت و یأس و افسردگی و دلمردگی و سردرگمی نسل و هرج و مرج در روابط در اثر بیخانوادگی بر جامعه غلبه خواهد یافت. (البته این امر نیاز به تحقیقاتی میدانی دارد)  

ج) اشتغال زنان و تأثیر آن در بارداری بارداری یک فرایند طبیعی و در عین حال مهم و سرنوشت ساز است. بهداشت روانی این دوره از اهمیت ویژهای برخوردار است. بارداری باید زمان و دورهای سالم و شاد برای مادر باشد و به دور از هر گونه استرس و نگرانی و آسیبهای جسمی. این امر به نظارت و رسیدگی کامل نیازمند است.

امروزه تحقیقات نشان میدهد که وضعیت روانی زن در دوران بارداری بر رشد جنین تأثیر بهسزایی میگذارد. مادر تندرست، شاداب، با تحرک و نیرومند، بی شک فرزندی با همین ویژگیها را میپروراند. و اضطرابها، ناراحتیها، ترسها، نگرانیها، هیجانات شدید، منظرههای حزن اانگیز، غم و اندوهها، نیز همگی میتواند به طور غیر مستقیم در روان و بلکه جسم کودک اثر نامطلوبی داشته باشد. لذا بر مادران واجب است که آگاهانه مراقبتهای لازم را انجام دهند.

عوامل بیولوژیکی، روانی و اجتماعی که زنان شاغل در محیطهای مختلف شغلی خود با آن روبه رو هستند موجب میشود تا زنان با خطرها، بحرانها و مشکلات مختلفی مواجه شوند. در دوره بارداری از این جهت که اثرات نامطلوب این عوامل میتواند سلامت مادر و جنین هردو را به خطر بیندازد، مراقبتهای بیشتری نیاز است. این مراقبتها در دو زمینه ی مهم جسمانی و روانی است. در بعد جسمانی تأمین تندرستی زن و کودک، بارداری کامل و بهبود سریع پس از یک زایمان طبیعی مورد نظر است و در بعد روانی شرایط مطلوب زندگی که آرامش و آسودگی خاطر زن، باید حداقل تنش و اضطراب را به همراه داشته باشد، توصیه میشود. اما این امور برای یک زن باردار که شاغل میشود به سختی فراهم میگردد و وی همواره با استرس و نگرانی دست و پنجه نرم میکند و همواره با مخاطراتی همراه است که خود و جنینش را مورد تهدید قرار میدهد و ممکن است این امر اثرات نامطلوبی بر جنین بگذارد. یک زن باردار باید در محیطی امن که کمترین تنشها و استرسها را به همراه دارند و محیطی که کمترین عوارض را بر جنین و مادر وارد می کند دوران بارداری را سپری کند. اما یک زن شاغل کمتر میتواند چنین محیطی را برای خود و جنینش فراهم و مهیا سازد. چنانکه زنان شاغل در بیمارستانها، آزمایشگاهها، رادیولوژیها و … با انواع مواد شیمیایی، بیهوشی رادیولوژی و پرتوها و اشعه های خطرناک سر و کار دارند. ضمن اینکه یک زن باردار در طول حاملگی خود به طور معمول دچار کمر دردهایی میشود که این امر در صورت شاغل بودن او دو چندان میگردد، بنابراین برای حفظ سلامتی جنین و مادر و جلوگیری از سقط جنین، محیط شغلی، محل مناسبی برای گذران دوران بارداری نیست و خطرات و عوارض بسیاری درپی خواهد داشت.

اثرات منفی بر همسر اسلام به مسئله ی خانواده عنایت و توجه ویژه ای دارد؛ خانواده متشکل از زن و شوهر و فرزندان است که دارای تکالیف و نقش هایی هستند که برای عمل کرد خانواده حیاتی است و قصور هر یک از اعضای خانواده به ویژه زن در انجام تکالیف خود ضربه ی جبران ناپذیری را بر پیکره ی خانواده وارد می کند و استحکام و بنیان خانواده را متزلزل می سازد. در این جا به اثرات منفی که اشتغال زن در خارج از خانه بر همسر و فرزندان دارد اشاره خواهیم کرد؛

الف) اشتغال زنان و مشکلات خانوادگی: گرایش زن به سوی اشتغال بیش از همه بر خانواده و روابط زن و شوهر اثر می نهد و در بسیاری از مواقع، به جای این که اشتغال زنان در خدمت نهاد خانواده قرار گیرد به تعارض و تقابل با آن می پردازد و گاهی از موارد موجب زوال نهاد مقدس خانواده می شود. اسلام از زن وظیفه ی اقتصادی و تأمین معاش نخواسته است هرچند اگر از بعد مثبت به آن نگریسته شود می تواند موجب کمک به اقتصاد خانواده گردد ولی نه به قیمت فروپاشیدن خانواده. البته اسلام هرگز زن را در خانه زندانی ننموده و شرکت زنان در مشاغل و فعالیت های مثبت و سازنده ی اجتماعی را ممنوع نکرده است. از دیدگاه اسلام اداره ی مالی خانواده به طور کلی به عهده ی مرد واگذار شده است و زن را از این امر معاف دانسته تا به راحتی و با خیالی آسوده به اداره ی زندگی و ایفای نقش خویش بپردازد. در قرآن کریم آمده است: «الرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النِساء بِما فَضَّل اللهُ بَعضَهُم عَلَی بَعض وَ بِما اَنفِقُوا مِن اَموالِهِم… مردان سرپرست زنانند به دلیل آن که خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و نیز به دلیل آن که از اموال شان خرج می کنند…. قرآن با صراحت می فرماید که مردان عهده دار زنانند از آن جهت که باید مخارج خانه را تأمین کنند و نفقه ی زن را بپردازند.

از آن جایی که یکی از آثار اشتغال زنان برخورداری از اقتدار اقتصادی و کم شدن وابستگی اقتصادی به همسر است، سبب تغییراتی در روابط زن و مرد و سرپرستی خانواده می شود، به گونه ای که در شکل جدید مرد کانون اقتدار خانواده و سرپرست آن نیست و قدرت اقتصادی زن معادله ی قدرت سیاسی را در خانواده بر هم می زند و شکل جدیدی از خانواده متولد می شود که مردسالار نیست. بنابراین انتظار می رود که کشمکش های خانوادگی نیز افزایش می یابد. از جمله وظایفی که بایستی زنان به عهده بگیرند و در مسیر عمل به آن ها کوشا باشند، خانه داری و شوهرداری است. حدیث معروف نبوی در این زمینه می فرماید: «جِهادُالمرئَه حُسنُ التَبَعُل، جهاد زن خوب شوهرداری کردن است.»

اسلام در زمینه ی شوهرداری و خانه داری زن تأکید فراوانی کرده و در راستای آن پاداش هایی را نیز قرار داده است. رسول اکرم در این مورد می فرمایند: «هر بانویی که در خانه ی شوهر چیزی را بلند کند و در جای دیگر قرار دهد – به جهت اصلاح و تدبیر منزل – خدا به او نظر می کند و کسی هم که خدا به او نظر کند عذابش نمی کند» زن مدیر خانه است و مسئول گرمی کانون خانواده و ایجاد زمینه برای فراغ و آسایش شوهر. او وظیفه دارد کانون خانه را به صورتی گرم و دل خواه درآورد و با جالب و جاذب کردن آن، محیط را برای زندگی مساعد گرداند. می دانیم انس و الفت و مهربانی بین زن و شوهر، در حقیقت اساس و پایه ی محکم زندگانی و باعث آسایش و راحتی است و زن در خانه نقش به سزایی در فراهم کردن آسایش و راحتی و رفع اضطراب خاطر و نگرانی دارد. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «وَ مِن آیاتِه أن خَلَقَ لَکُم من أنفُسِکُم ازواجاً لِتَسکُنوا الیها و جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَهً و رَحمَه… یکی از نشانه های خداوند این است که برای شما از خودتان همسرانی بیافرید تا در کنار آن آرام بگیرید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد… . همسر نیاز به یک آرامش روحی دارد و این زن است که می تواند نقش آرامش دهنده در خانواده را ایفا کند. زن وظیفه دارد اخلاق خوش و نیکویی در رابطه با همسر داشته باشد. تندخویی نکند و عصیان نورزد. در روایات از زن خواسته شده که در حین ورود شوهر به خانه از او استقبال به عمل آورد، او را در صورت خستگی راحت گذارد. وسایل آسایش او را مهیا کند. در روایتی از حضرت رسول آمده است: «حق مرد بر زن این است که چراغ خانه را روشن کند و غذا را آماده کند، هنگام ورود تا در خانه استقبالش کند و خوش آمد بگوید، بدون عذر، خود را از او دریغ ننماید.» با حضور زنان در عرصه های شغلی که بعضاً قسمت عمده ی وقت آنان را می گیرد، دیگر مجالی برای زن باقی نمی ماند تا به خوبی به ایفای نقش خود در خانواده بپردازند. همان طور که در بحث قبل اشاره شد پذیرش اشتغال برای زنان به معنای زیر بار مسئولیتی مضاعف رفتن و قبول نقش های متعدد در زندگی است و باعث خستگی زیاد، استرس های مداوم و فشارهای روحی و روانی و افسردگی می گردد. این امر سبب می گردد بعضی مسئولیت های خانوادگی وی را تحت الشعاع قرار دهد و از ایفای نقش ها و آن چه بر عهده ی او در خانواده نهاده شده بر نیاید. سنگینی وظیفه و مسئولیت سبب می شود که به همسر خود نرسند، به کارهای او با بی اعتنایی بنگرند، نگاه ها دل سرد کننده و برخوردها یأس آور باشد و این خود موجب افسردگی و اختلاف ها می شود. بر اساس تحقیقات، بخشی از اختلافات و درگیری های خانوادگی مربوط به کار زنان است زیرا بخشی از وظایف و مسئولیت هایی که مرد از زن متوقع است بر زمین می ماند. همسران این گونه زنان به تدریج از موقعیت شغلی زن و مشکلاتی که ممکن است برای زندگی مشترک-شان پدید آورند ابراز نارضایتی نموده، تبعات این موضوع تشدید مشاجرات لفظی و تحت الشعاع قرار گرفتن امنیت و آسایش خانه و فرزندان. بدین ترتیب برنامه کاری بی حد و حساب داشتن و تمایل نامحدود به انجام کار بیرون از خانه، غالباً تأثیرات منفی بر روی مناسبات خانوادگی، خوش بختی، و. سلامتی روحی و روانی و رضایت مندی زناشویی دارد. و هم چنین باعث می گردد که زوج ها کم تر عنوان یک زوج یا خانواده اوقات را سپری کنند و اغلب رفتاری مانند دو کارمند در اداره دارند. بنابراین به طور کلی خستگی از کار داخل و بیرون از خانه سبب می شود زن در روابط زناشویی، ارتباطات کلامی و ارتباطات جنسی، کم تر فعال شود و این خود به مخاطراتی در روابط خانوادگی می انجامد و خانه ای را که محل آرامش و تأمین نیازهای متقابل زن و شوهر است مبدل به استراحت گاه دو کارمند می-نماید که ساعت هایی را صرفاً جهت آماده شدن برای کار فردا، بگذرانند.

ب) اشتغال زنان و افزایش طلاق: فعالیت زن، گرچه به بالا رفتن درآمدهای خانواده و برخورداری از تسهیلات رفاهی بیش تر می انجامد، نه تنها ممکن است رضایت مندی و آرامش بیش تر را به ارمغان نیاورد، بلکه ممکن است منجر به خسارت های جبران ناپذیری گردد. چرا که نوع برداشت غلط از اشتغال ممکن است باعث فروپاشی زندگی مشترک شده، بسیاری از این گونه خانواده ها را با چالش جدی مواجه سازد. شاید بتوان گفت بیش تر مشکلات و اختلافات زناشویی در این رابطه می تواند به طلاق منجر شود. (البته این امر نیاز به تحقیقات میدانی دارد.) در هر حال آن چه از شواهد پیداست عواملی چون برخورداری از اقتدار اقتصادی و کم شدن وابستگی اقتصادی به همسر، خستگی ناشی از کار که منجر به کاهش یا عدم رسیدگی کافی به خود، همسر و خانواده می شود، بعضاً به اختلاف و درگیری و نهایتاً طلاق منجر می گردد که همگی از نتایج اشتغال زنان در بیرون از منزل است.

رابطه ی اشتغال زنان و طلاق از مباحثی است که باید بیش تر مورد دقت قرار گیرد. در بررسی عوامل زمینه ساز جدایی و گسیختن خانواده، به سستی و سردی روابط عاطفی از مدت ها قبل از طلاق برمی خوریم. در کالبد شکافی این جریان، سستی تدریجی عواطف میان زن و شوهر یکی از عوامل مهم ارضای عاطفی از طریق روابط با دیگران است. التذاذهای بصری و سمعی در فضای ارتباطی با هم کاران که به نوعی روابط صمیمی توأم با احترام است و انتظار و تکلیفی هم در بین نیست به صورت ناخودآگاه مقدار قابل توجهی از نیاز عاطفی همسر را کاهش می دهد و به صورت تدریجی به تنزل کیفیت زناشویی می انجامد و بالاخره جدایی روانی، طلاق و جدایی فیزیکی را به دنبال دارد.

هم چنین قطع وابستگی اقتصادی و کم شدن احساس نیاز به همسر، آستانه ی تحمل پذیری زن را کاهش و میل به جدایی را با احساس مشکلاتی در زندگی زناشویی افزایش می دهد. برخی آمار کشورهای غربی نشان می دهد که آمار طلاق در خانواده هایی که زنان شاغل دارند تا چهار برابر خانواده های دیگر است. لنسکی می نویسد: مشارکت شتاب آلود زنان در صنعت باعث گسترش طلاق و افزایش جرایم شده است و این امر به گواهی آمار و مستندات رسمی قابل قبول است. از این رو هر قدر زنان در توسعه ی علوم و فنون کوشش نمایند، طلاق و جدایی ها افزایش می یابد و رشته ی زناشویی رو به گسیختگی خواهد رفت.

مطابق آمار موجود مربوط به سال های ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹، چهل درصد از زنان تهرانی به خاطر گرفتاری های شغلی که در خارج از منزل داشته اند و به دنبال اختلاف و مشاجره با شوهران شان جدایی را انتخاب کرده-اند. البته پژوهش های انجام شده در سال های اخیر (حدود ۱۳۷۹) نشان می دهد که در میان زنان درخواست کننده ی طلاق، سهم زنان شاغل بیش از دو برابر سهم زنان خانه دار است که بیان گر آگاهی بیش تر از حقوق اجتماعی و اتکاء به خود به دلیل کسب درآمد و استقلال اقتصادی است.

 ۳) اشتغال و اثرات منفی بر فرزندان:     

الف) اشتغال زنان و عدم فرزندآوری (عدم باروری): در شرع مقدس اسلام یکی از اهداف تشکیل خانواده، فرزندآوری و توالد نسل بیان گردیده که به بنیان خانواده استحکام بیش تر می بخشد؛ روایت از حضرت رسول اکرم(ص) است که: «تَناکَحوا و تَناسَلوا فَانّی اباهی بکم یوم القیامه وَ لو بالسقط. ازدواج کنید و تشکیل خانواده بدهید و تولید نسل نمایید که من در روز قیامت به شما مباهات می کنم. حتی به طفل کوچکی که سقط شده باشد.» اما متأسفانه امروزه با روی آوردن زنان به اشتغال در خارج از خانه و شرکت فعال آنان در فعالیت های اقتصادی، این امر میل آنان را به فرزندآوری کاهش داده و چون با تولد فرزند، مادران را با بحران جدیدی مواجه می سازد، مادران ناگزیرند میان شغل و نقش مادری یکی را برگزینند و این در حالی است که بسیاری از آنان مایل نیستند موقعیت شغلی و اقتصادی خود را از دست بدهند؛ در نتیجه نقش مادری را رها می-سازند. از این رو مشارکت اجتماعی – اقتصادی زنان در عصر حاضر با روند باروری در ارتباط نزدیک است. این جریان طی نیم قرن اخیر به اشکال مختلف در جوامع گوناگون صورت گرفته است؛ یعنی با ورود زنان به کار و اشتغالات رسمی. بدان مفهوم که باروری مطابق با شرایط کاری و اشتغال تنظیم شده است. ولی، این بدان معنی نیست که اشتغال به طور مطلق تابع باروری است.

طی نیم قرن اخیر با ورود تدریجی زنان به بازار کار، نظام ارزشی مربوط به باروری کم، سبب بروز محرومیت های عاطفی و سوء تغذیه ی روانی در آن ها می-شود. برای تغذیه ی روح کودک، پدر و مادر توأماً نقش دارند ولی در این زمینه نقش مادر بیش تر تغذیه ی عاطفی طفل است که عامل بزرگی برای سازندگی اوست. کودکی که از مهر مادری سرشار می گردد، از آن لذت می-برد و روح ناآرامش آرام می گیرد. محرومیت از مهر مادری اگر دوام یابد موجبات اختلال و نابسامانی هایی را در کودک فراهم می آورد و حتی ممکن است کودک را به بیماری های عصبی دچار سازد. طفل در دوران پرستاری (سه سال اول) حتی از جدایی کوتاه مدت مادر شدیداً مضطرب است و دست خوش ترس و ناامنی می شود. در نتیجه حضور هر چه بیش تر مادر در کنار فرزندان به ویژه در سال های آغازین، نیاز عاطفی آنان را برای رشد به هنجار شخصیت و عواطف شان فراهم می سازد و نبود مادر در کنار کودک، به سبب اشتغال می تواند زمینه های اختلال را فراهم سازد. با توجه به آمارهای به دست آمده، اشتغال زنان باعث کاهش روابط عاطفی کم سابقه ای با فرزندان شده است، ولی این کاهش در سطح وسیعی نبوده که به طور کامل باعث جدایی مادر از فرزندان شود. اما در هر صورت با خروج زن از خانه به جهت اشتغال، چون قسمت اعظم وقت و انرژی خود را باید صرف آن بنماید بعضاً فرصت و انرژی کافی برای اداره کردن بچه ها و محبت ورزیدن به آن ها را ندارد و فرزندان احساس ناراحتی و دل سردی می کنند … . در هر صورت شرایط شغلی برای زنان ایجاب می کند که از فرزندان و خانواده ی خود برای ساعات طولانی جدا شوند. و این امر سبب گردیده که روز به روز فاصله ی فرزندان از خانواده و والدین بیش تر شده و بنیان خانواده متزلزل گردد و این جای تأسف است که مشاغل و اشتغالات والدین به گونه ای شده است که حتی ارتباط آن ها با فرزندان اغلب سطحی و بی ریشه گردیده است. دیده شده که بسیاری از بچه-هایی که مادر کارمند دارند، در نبود مادرشان در خانه به طرف تلویزیون و دیگر وسائل می روند تا خود را سرگرم کنند و گاه دیده می شود که بچه ها با تلویزیون و برنامه های آن و بازی های مختلف کامپیوتری بیش تر ارتباط دارند تا با مادرشان که این مسئله به طور قابل ملاحظه ای تهدیدی برای خانواده به نظر می رسد.

طبق یافته ها؛ مادران شاغل در مقایسه با مادران خانه دار وقت کم تری را به مراقبت از کودکان خود و بچه-داری اختصاص می دهند. نهایت وقتی که صرف کودک می کنند، یک سوم مادران خانه دار است. (هافمن ۱۹۸۹) از این رو مادران خانه دار به دلیل وقت زیادی که صرف فرزندان می کنند رابطه ی مناسبی با آن ها برقرار کرده اند و فرزندان آن ها از رفتارهای بی توجهی، فزون خواهی و سازش محیطی، کم تر رنج می-برند و به دلیل حضور بیش تر مادران شان در منزل کم تر از نظر عاطفی رنج می برند. هم چنین مطالعات روان پزشکان نشان می دهد اختلالات عاطفی کودکان مانند کندی در سخن گفتن، کاهش بهره ی هوشی، کاهش جنب و جوش، کم عمقی واکنش عاطفی، اختلال حواس و ضعف استعداد تفکر انتزاعی می تواند از آثار ناگوار محرومیت از مادر به حساب آید. عدم حضور پدر و مادر در خانه باعث می شود که زمانی که فرزندان به نظارت والدین نیازمندند، آنان را در کنار خود احساس نکنند. از این رو تربیت فرزندان به ویژه در سنین رشد، با اختلال مواجه می شود و زمینه-ی آسیب پذیری آنان به دلیل فقدان کنترل و نظارت، افزایش می یابد. والدینی که به هر علت نتوانند به فرزندان خود برسند و یا مجال کافی برای تربیت کودکان خود نداشته باشند باید بدانند که کودکان شان در هر صورت تحت تأثیر عوامل زیان بخش قرار گرفته، سر از جرم و تبه-کاری در خواهند آورد. عقده های ناشی از محرومیت به گونه ای است که موجبات کج خلقی و ناسازگاری شان از هر سو فراهم می آید. از این رو غیبت والدین – به خصوص مادر – سبب می شود که نظارت ها کافی نباشند و در نتیجه زمینه برای انحراف و لغزش آن ها فراهم گردد و این خود می تواند یکی از عوامل ارتکاب جرم باشد. چنان که آمار بزه کاری فرزندان در خانواده های فاقد حضور مادر بیش تر است. برخی از مادران گمان دارند با فرستادن فرزند به مهدکودک، دِین خود را نسبت به او ادا کرده و بدهی اخلاقی و حقوقی نسبت به او ندارند. اما در این جا این سؤال مطرح می شود که اگر مراقبت کودک به فرد دیگری در خانواده یا مهدکودک سپرده شود چه تغییراتی در فرآیند رشد روانی و اجتماعی کودکان بوجود می آید؟ گرچه با ایجاد مؤسسات جدید اجتماعی مثل مدارس و مهدهای کودک و وسائل ارتباط جمعی و امثال آن، وظیفه ی تربیتی پدر و مادرها کاهش پیدا کرده و این سازمان های حمایتی و مکمل تا حدودی جانشین مادر در جنبه های تربیتی و پرورشی گردیده اند اما خلأ ناشی از عدم وجود مادر را نمی توانند پر کنند. مسلماً عاطفه و محبت مادر نسبت به فرزندش بیش از دیگران است. در ضمن باید دانست که فعالیت های پرورشی مهدکودک ها قاعدتاً با انگیزه های اقتصادی انجام می شود و به همین دلیل جای گزین مناسبی برای مادر نمی تواند باشد چه رسد به این که جای گاه عاطفی مادر را برای کودک پر کنند. سپردن کودک به مراکز نگه داری و مهدکودک به ویژه در سال های اول زندگی و به مدت طولانی، وی را با محرومیت عاطفی ناشی از خلأ والدین، عدم توانایی در ارتباطات عاطفی و عدم ثبات شخصیت مواجه می-سازد. مطابق نظر «اشپیتز» جدایی های تا حدود هجده ماهگی ممکن است کودک را تا مرز «افسردگی» با نشانه های بی اشتهایی روانی و اختلال هایی در رفتار غذایی، توقف رشد و تأخیر در تحول روانی – حرکتی – پیش ببرد. ساعت ها دوری فرزند از مادر، از میزان جاذبه ی آن دو خواهد کاست و در برخی از موارد با طولانی شدن این مدت، احساس غربت و بیگانگی بین آن دو را بیش تر می کند و چنین کودکانی مسلماً آن گونه که بخواهیم سالم و متعادل رشد نخواهند کرد. از دیگر صدماتی که به این کودکان کم سن و سال در این زمینه وارد می شود این است که مجبورند علی رغم میل باطنی خود ساعات نبود مادر را در کنار بستگان یا در مهدکودک ها بگذرانند و اغلب به ناچار صبح-های زود هم راه با مادر از خواب بیدار شده و در سرما و گرما و شرایط خاص محیطی این رنج ها را ناخواسته تحمل کنند و این برای آن ها بسیار ناخوشایند است. در سال های بعد زندگی فرزندان، گرچه نیاز عاطفی در حد سال های اولیه نیست اما در صورتی که اشتغال و نبود مادر فضای عاطفی – تربیتی خانواده را دچار اختلال سازد همان ضرورت به قوت خود باقی می-ماند.

راه کارهایی جهت کاهش اثرات منفی اشتغال زنان

در زمینه ی کاهش پیامدهای منفی اشتغال بانوان می توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف) نقش زن در کاهش اثرات منفی اشتغال

۱٫ با توجه با این که کار زن در برخی مواقع یک ضرورت انکارناپذیر تلقی می شود چنان چه توأم با برنامه-ریزی و تقسیم بندیِ صحیح اوقات خود باشد، زمینه برای رشد آموزشی و تحرک شغلی در محیط های کار و محیط خانواده فراهم می گردد. در آن صورت اشتغال زن نه تنها به انسجام خانواده آسیب نمی رساند، بلکه موجب کارکردهای مثبت از جمله دیدار متقابل زن و مرد افزایش روحیه ی انعطاف پذیری، وفاق و هم دلی اجتماعی زوجین، گسترش ارتباطات مطلوب در عرصه ی کار و فعالیت، تأثیر مثبت بر روابط زناشویی و رضایت از زندگی و در نهایت افزایش توان روحی و شادابی و نشاط در خانواده می شود. بنابراین باید با اراده ی خود آن چنان برنامه ریزی کند که تمام وظایف کاربردی او (چه در خانه و چه در محیط کار) در تقویم دقیق روزانه اش جای گاه خاصی داشته باشد و به موقع اجرا گردد. به خصوص در خانه باید به کیفیت روابط خود با سایر اعضا و حفظ نقش های گوناگونی که دارد دقیقاً توجه کند تا در سایه ی نظم حاصل از این امر به کارش بپردازد. از این رو زنان باید با اصل قرار دادن حفظ ارکان خانواده، بیاموزند که چطور بین رفتار حرفه ای و سازمانی با روابط اجتماعی و زندگی خانوادگی خود ارتباط معقول و منطقی برقرار کنند و شأن هر یک را منطبق بر هنجارهای خود محفوظ بدارند.

۲٫ استفاده از خدمات مشاوره ای جهت پیش گیری از استرس های شغلی و تأمین بهداشت روانی زن برای سازگاری مؤثر با زندگی خانوادگی لازم و ضروری است.

۳٫ با توجه به پدیده ی «دل بستگی» و نیاز خاص کودک به مادر در سال های اول و دوم زندگی، به کلیه-ی مادران شاغل توصیه می شود که حتی الامکان، به ویژه در سال اول زندگی کودک، از رفتن به سر کار خودداری نمایند زیرا عدم تکوین دل بستگی به یک یا چند فرد مهم در سال های اول زندگی با ناتوانی فرد در برقراری روابط نزدیک با دیگران در بزرگ سالی ارتباط دارد.

۴٫ به کلیه ی مادران توصیه می شود در صورت امکان، از اشتغال تمام وقت اجتناب ورزیده به صورت نیمه وقت شاغل شوند.

۵٫ با توجه به این که رضایت و علاقه ی شغلی مادر عامل بسیار مهمی است که عوارض احتمالی ناشی از اشتغال و نیز جو عاطفی خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد به مادران توصیه می شود از اشتغال به کارهایی که به آن علاقه نداشته، یا در آن مهارت ندارند اجتناب ورزند.

ب) نقش همسر در کاهش اثرات منفی اشتغال خانواده بایستی مشارکت پذیر باشد. همه ی افراد خانواده برای اداره ی امور روزمره دست به دست هم دهند تا فشار بر زن و مادر کاهش یابد. زن و مرد باید توانایی انجام امور خانه را در کنار هم و با مشارکت هم بیاموزند از این رو افزایش رضایت زناشویی و پای داری خانواده را تضمین می کنند.

ج) نقش نظام و نهادهای دولتی برخی وظایف نظام در قبال اشتغال بانوان را به اجمال ذکر می کنیم: – اصلاحات فرهنگی به منظور برجسته شدن و کارآمدی نقش مادری و همسری زن و قرار گرفتن فعالیت های دیگر در اولویت های بعدی – تأمین حداقل معیشت برای افراد سرپرست خانواده به منظور عدم اضطرار همسران به شرکت در فعالیت های اجباری درآمدز – حمایت ویژه از اشتغال زنان و مردان سرپرست خانواده به گونه ای که تمایل کارفرما، به جذب افراد مجرد کاهش یابد. – توسعه ی مشاغل خانگی – ایجاد مشاغل نیمه وقت و انعطاف پذیر برای زنان – کمک به تشکیل تعاونی های مصرف محلی و حمایت از آنان و …

نتیجه از آن جایی که در این مجموعه تلاش بر این بود که به بررسی اشتغال زنان و اثرات مثبت و تبعات منفی آن بر خانواده و فرزندان بپردازیم، بر آن شدیم تا ضمن برحذر بودن از مباحث فمنیستی، منصفانه و منطقی به این امر بنگریم. از این رو اثرات مثبت و منفی را از ابعاد مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی و در دو بخش مجزا مورد تحلیل قرار دادیم. البته ممکن است این توهم در ذهن ایجاد گردد که چگونه این تناقض را می توان برطرف کرد ولی باید گفت که هر پدیده ای می تواند هم اثر منفی داشته باشد و هم اثر مثبت. بنابر این می توان اشتغال زنان را یک امر نسبی دانست؛ چرا که با توجه به موقعیت و شرایط فردی، متغیر و متفاوت است و نمی توان به طور قطعی این امر را بد یا خوب تلقی کرد.  خلاصه ی مطلب این که زنان باید در اجتماع حضور یابند ولی نه به هر قیمتی از جمله رها کردن فرزندان و عدم رسیدگی به شوهر و نهایتاً سست شدن ارکان خانواده و فروپاشی آن. در این راستا ذکر این نکته حائز اهمیت است که حضور زنان در اجتماع تنها مستلزم اشتغال در بیرون از خانه نیست و این امر می تواند با شرکت در گروه های سازمان مردم نهاد (NGO) و فعالیت در کارهای عام المنفعه و … تحقق پذیرد. البته ایجاد فرهنگ سازی جهت ارتقاء مقام مادری و امر خانه داری و بستر سازی سالم جهت تغییر نگرش افراد به منظور بالاتر نبودن مقام و شأن و منزلت یک زن شاغل نسبت به یک زن خانه دار از یک سو و حمایت از جنبه ی مادری و خانه داری زن توسط دولت و نهادهای دیگر جامعه از سوی دیگر لازم و ضروری به نظر می-رسد.

فهرست منابع و کتاب نامه ۱٫ قرآن، ترجمه مکارم شیرازی. ۲٫ ترجمه نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی، انتشارات مجتبی. ۳٫ انصاریان، حسین، نظام خانواده در اسلام، قم، انتشارات ام ابیها، تابستان ۱۳۷۹٫ ۴٫ بیابان گرد، اسماعیل ، راهنمای والدین و معلمان در تربیت و آموزش کودکان، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷ ۵٫ حکیم پور محمد، حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد، تهران، انتشارات نغمه ی نو اندیش، ۱۳۸۲ ۶٫ حشمت الواعظین قمی، سیدمحمدتقی ، الگوی زن اصیل و آزاد در عصر انقلاب، ج اول و دوم، تهران ، بی نا، ۱۳۵۷ ۷٫ حاتمی، محمد، استرس مادران شاغل، بی جا، مؤسسه فرهنگی منادی تربیت ۱۳۸۲ ۸٫ دفتر امور زنان در نهاد ریاست جمهوری، زن ، علم، صنعت و توسعه، ناشر دفتر امور زنان در نهاد ریاست جمهوری، ۱۳۷۴ ۹٫ دبیرخانه ی هم اندیشی، مجموعه مقالات هم اندیشی بررسی مسائل و مشکلات زنان ج ۱ و ۲ انتشارات دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، پاییز۱۳۸۰ ۱۰٫ زیبایی نژاد، محمدرضا و محمد تقی سبحانی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام انتشارات دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ چهارم، ۱۳۸۳ ۱۱٫ ساروخانی، باقر، فرهنگ علوم اجتماعی، تهران، انتشارات مؤسسه کیهان، ۱۳۷۰ ۱۲٫ شیخ حر عاملی ، وسایل الشیعه، ج۵ و ۴، تهران، انتشارات مکتب الاسلامیه، تصحیح ربانی شیرازی، ۱۳۸۴ ه.ق ۱۳٫ قریشی، شریف، کار و حقوق کارگر، بی جا، انتشارات دارالکتب الاسلامیه شیخ محمد آخوندی، ۱۳۴۴ ۱۴٫ قائمی، علی، نظام خانواده در اسلام، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان،۱۳۶۶ ۱۵٫ قائمی، علی، آسیب ها و عوارض اجتماعی (ریشه ها، پیش گیری، درمان) بیجا، انتشارات امیری، ۱۳۷۰ ۱۶٫ قائمی، علی، تربیت و بازسازی کودک، بی جا، نشر دانش اسلامی، آذر ۱۳۶۲ ۱۷٫ قائمی، علی، کودک و خانواده نابسامان، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، ۱۳۶۶ ۱۸٫ لنسکی، گرهارد، سیر جوامع بشری، ترجمه ی ناصر موفقیان، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۹ ۱۹٫ مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۱ ۲۰٫ مظاهری، حسین، خانواده در اسلام، قم، انتشارات شفق، چاپ سیزدهم، ۱۳۷۶ ۲۱٫ همایونی، علویه، زن مظهر خلاقیت الله، ج۱ و ۲، اصفهان، ناشر مؤلف، ۱۳۷۱ ۲۲٫ یزدخواستی، بهجت، زنان و تغییرات اجتماعی، اصفهان ، انتشارات مانی، ۱۳۷۲ پی نوشت ۱٫ نساء آیه ی ۳۴ ر.ک المیزان، ج۴، ص۳۶۵-۳۶۷٫ ۲٫ دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، نشریه حوراء ، ش۸، ص۶٫ ۳٫ سید محمدتقی حشمت الواعظین قمی، الگوی زن اصیل و آزاد، ج۱ و ۲، ص۱۵۴٫ ۴٫ وسائل الشیعه، ج۵، ص۹ و بحارالانوار، ج۱۰، ص۹۹ و ج۱۸، ص۷٫ ۵٫ اصغر بهمنی، دانستنی هایی برای مادران، ص۸۶٫ ۶٫ علی قائمی، آسیب ها و عوارض اجتماعی، ص۱۵۵٫ ۷٫ روم، آیه ی ۲۱٫ ۸٫ علی قائمی، نظام حیات خانواده در اسلام، ص ۱۲۳، انتشارات انجمن اولیا و مربیان. ۹٫ حسین انصاریان، نظام خانواده در اسلام، ص ۳۸۳٫ ۱۰٫ علی قائمی، همان، ص۱۷۸٫ ۱۱٫ کیومرث یزدان پناه درو، مقاله ی اشتغال زنان، کمک مالی یا تنوع زندگی، نشریه همشهری ۱۸/۹/۸۰٫ ۱۲٫ یعقوب فروتن، مقاله ی تأثیر اشتغال زنان بر مناسبات زناشویی و خانواده، نشریه ی ابرار ۴/۹/۸۲٫ ۱۳٫ دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، نشریه ی حوراء شماره ۸، ص۶٫ ۱۴٫ همان. ۱۵٫ مسعود آذربایجانی، همان، ص۹۹۷٫ ۱۶٫ همان. ۱۷٫ گرهارد لنسکی: جامعه شناس. ۱۸٫ محسن قدیر، مقاله ی اشتغال زنان از منظر اسلام و غرب، مجموعه مقالات ، ص۱۰۱۳ به نقل از سیر جوامع بشری. ۱۹٫ سید محمدتقی حشمت الواعظین، همان، ج اول، ص۱۵۴٫ ۲۰٫ حسین حقانی زنجانی، حقوق خانواده در اسلام، ص۲۲۱٫ ۲۱٫ ژاله شادی طلب، توسعه و چالش های زنان ایران، ص ۲۷۹٫ ۲۲٫ حسین مظاهری، خانواده در اسلام، ص۹۱ به نقل از وسائل الشیعه، ج۷، ص۳٫ ۲۳٫ مریم غفاری، مقاله زنان، اشتغال یا خانه داری کدام یک؟ نشریه همشهری ۳۰/۱/۷۷٫ ۲۴٫ دکتر علی قائمی، تربیت و بازسازی کودک، ص۱۸۲٫ ۲۵٫ همان، کودک و خانواده ی نابسامان، ص۱۹۰، انتشارات انجمن اولیا و مربیان. ۲۶٫ مسعود آذربایجانی، همان، ص۹۹۵٫ ۲۷٫ محمد ولی کیان مهر، همان، ص۲۲٫ ۲۸٫ حسین حقانی زنجانی، حقوق خانواده در اسلام، ص۲۵۸٫ ۲۹٫ فخزی جمشیدی، مقاله ضرورت اجتماعی اشتغال زنان، نشریه کار و جامعه ۴۶، ص۴۶، آذر۱۳۸۱٫ ۳۰٫ بی نا، مقاله وقتی زنان از وظیفه ی اصلی خود دور می شوند. بررسی مشکلات زنان کارمند و پیامدهای آن، نشریه جام جم، ۲۶/۹/۸۰ .۳۱٫ قائمی، تربیت و بازسازی کودکان، ص۸۶، نشر دانش اسلامی. ۳۲٫ بی نا، مقاله ی بانوان شاغل، بیم ها و امیدها، نشریه جمهوری اسلامی ۹ و ۱۰/۹/۷۷٫ ۳۳٫ محمد خاتمی، استرس مادران شاغل، ص ۱۰۹٫ ۳۴٫ همان، ص۱۲۱٫ ۳۵٫ مسعود آذربایجانی، مقاله ی اشتغال زنان در جامعه، همان، ص۹۹۵٫ ۳۶٫ دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، نشریه حوراء، ش۸ آبان و آذر ۸۳، ص۶٫ ۳۷٫ علی قائمی، تربیت و بازسازی کودک،ص۵۵٫ ۳۸٫ همان، کودک و خانواده ی نابسامان، ص۱۹۱٫ ۳۹٫ دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، همان. ۴۰٫ علی قائمی، کودک و خانواده ی نابسامان، ص۱۹۰٫ ۴۱٫ مجله ی زن روز، ش ۱۴۳۷ و ۱۴۳۸ ، ص۳۷٫ ۴۲٫ بی نا، مقاله ی رویکرد جامعه شناختی به مسئله اشتغال زنان، نشریه همشهری، ۲۰/۸/۸۰٫ ۴۳٫ دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، نشریه حوراء، ش۸، آبان و آذر ۸۳٫ ۴۴٫ مسعود آذربایجانی، برگرفته از همان، ص۹۹۴٫ ۴۵٫ بی نا، زنان شاغل ، شوهران ناراضی و فرزندان طلب کار، نشریه همشهری، ۶/۳/۸۰٫ ۴۶٫ کیومرث یزدان پناه درو، مقاله ی اشتغال زنان کمک مالی یا تنوع زندگی، نشریه همشهری، ۱۸/۹/۸۰٫ ۴۷٫ مسعود آذربایجانی، همان، ص۹۹۵٫ ۴۸٫ بی نا، مقاله ی رویکرد جامعه شناختی به مسئله اشتغال زنان، نشریه همشهری ۲۰/۸/۸۰٫ ۴۹٫ بی نا، مقاله ی زنان و اشتغال، نشریه مردم سالاری، ۲۱/۱۲/۸۰٫ ۵۰٫ بی نا، مقاله ی زنان شاغل مسئولیت های متعدد ساعات کار انعطاف پذیر، نشریه قدس ۶/۱۰/۸۰٫ ۵۱٫ ایران مهدی زادگان ، زنان و تعارض شغلی و خانواده. ۵۲٫ اسماعیل بیابان گرد، راهنمای والدین و معلمان در تربیت و آموزش کودکان، ص۱۰۷٫ ۵۳٫ بی نا، زنان شاغل موفق تر و راضی تر، نشریه فرهنگ و پژوهش ش۱۴۸، ص۲۵٫

  • ۹۴/۰۸/۲۲
  • من پرس فارسی

سایت حوزه

مجله پیام زن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی