بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ شانس تک فرزندی در زنان ۴۰ ساله و بیشتر با افزایش سطح تحصیلات از دیپلم به تحصیلات لیسانس حدود ۶/۲ برابر افزایش دارد. درحالیکه زنان با تحصیلات بالاتر و سطح اقتصادی بهتر و زنان شاغل نمیتوانند حتی نسل خود را با تعداد افراد مشابه جایگزین کنند.
سایت گروه امنیت ملی نوشت: با افزایش روزافزون جمعیت در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی، گرایش هرچه بیشتر به وضع مناسب و پوشش بهتری از سطح سلامت، اشتغال، رفاه اجتماعی و معیشت، تحصیلات دانشگاهی و … جزئی از دغدغهی زندگی خانواده های نسبتا پرجمعیت ایرانی شد. در این بین نمیتوان از وجود مشکلات فراوان در سطح اجتماعی و حتی ملی برای رسیدن به این مهم غافل بود. کارشکنیهای داخلی و خارجی در بحث مسائل اقتصادی، تحریمها و وقوع جنگ در سالهای ابتدایی انقلاب، رسیدن به وضع مناسبی از زندگی را برای مردم دشوار ساخته بود.
با گذشت یک دهه از شروع جنگ تحمیلی و پایان یافتن آن، و با رو به بهبودی رفتن مشکلات متعدد در اجتماع ایران و خوداتکایی کشور، حالا رسیدن به وضع مناسبی از زندگی و معیشت محتملتر به نظر میرسید. اما نکته ای که بیش از همه روند روبهبهبودی را مخاطره آمیز میکرد جمعیت بالای کشور با توجه به امکانات، بسترها و ظرفیت های آن بود.
در این بین، بعد از بحث سطح سلامت جامعه، رسیدن به مدارج بالایی از تحصیلات آکادمیک برای جوانانی که تازه از مدرسههای شلوغ سه شیفته و دو شیفته بیرون آمده بودند، گذر از هفت خان رستم را در ذهن تداعی میکرد. برای جوانان دهه ۷۰ و سالهای ابتدایی دهه ۸۰، گذر از سد کنکور و رسیدن به صندلی های دانشگاه شبیه به یک آرزو بود. برای تصاحب هر صندلی در دانشگاه چهار تا پنج نفر میجنگیدند و نشستن روی این صندلیها سرنوشت زندگی جوانان را تغییر میداد. در این میان کار دختران کمی سادهتر به نظر میرسید. الزام گذراندن دوران خدمت سربازی برای پسران و نیاز آنها برای داشتن منبع درآمدی به عنوان پسر یا مرد خانواده و کج شدن مسیرشان از سمت دانشگاه به بازار کار، راه را برای دختران هموارتر میکرد
هدف نهایی؛ شکار فرصت های اجتماعی یا تشکیل یک کانون گرم؟
مبارزه برای ورود به دانشگاهها ادامه داشت تا اینکه در سالهای بعد، جمعیت قابل توجه ورودی به دانشگاه ها و مراکز علمی را دختران تشکیل دادند تا جایی که سهمیه بندی جنسیتی برای تصاحب این صندلیها راه به جایی نبرد و هم اکنون ۶۰ درصد ورودی به دانشگاهها را دختران تشکیل میدهند. اکنون از مجموع بیش از ۳ میلیون و ۳۴۰ هزار دانشجو در کشور بیش از یک میلیون و ۷۰۸ هزار نفر زن و بیش از یک میلیون و ۶۴۱ هزار نفر مرد هستند. البته در دورههای کارشناسی ارشد و دکتری وضعیت به شدت ورودی کارشناسی نیست و ترکیب جنسیتی به نفع مردان است.
در ابتدا به نظر نمیآمد این اختلاف سطح تحصیلات آکادمیک در بین دختران و پسران بتواند مشکلات عدیدهای را پدید آورد. بسیار قابل تحسین بوده و هست که دختران در رشته های مختلف دانشگاهی گوی سبقت را از همسالان پسر خود ربوده و وزنهای به لحاظ جایگاه اجتماعی برای تصاحب مناصب و مشاغل گوناگون شده باشند. اما داستان به همینجا ختم نمیشود.
براساس پژوهشی که مرکز تحقیقات استراتژیک انجام داده است، برخی از عوامل موثر بر روند افزایش دانشجویان دختر نسبت به پسر به قرار ذیل است:
۱٫ میزان اهمیتی که جامعه برای تحصیلات دانشگاهی قائل است. ۲٫ آسانتر بودن تحصیل نسبت به امکان اشتغال و کسب درآمد ۳٫ محدودیت امکان ازدواج برای دختران دیپلمه و روی آوری آنها برای تحصیلات دانشگاهی به امید ازدواج ۴٫ محدودیت امکان اشتغال بعد از فراغت از تحصیل، که انگیزه پسران را در مقابل دختران کاهش میدهد. ۵٫ سیر نزولی ارزش هنرهای زنانه (خیاطی، گلدوزی، آشپزی) در جامعه ایران ۶٫ عدم محدودیت دختران برای شرکت در کنکور ۷٫ کاهش انگیزه پسران به تحصیلات به دلیل بی توجهی بازار کار در بخش دولتی به تخصص واقعی ۸٫ رقابت و چشم و همچشمی خانواده ها ۹٫ پیشگیری از بهره کشی شوهران تحصیلکرده که از همسرانشان که تحصیلات پایین تری دارند. ۱۰٫ فراهم کردن استقلال مالی دختران و یافتن شغل مناسب بوسیله تحصیلات دانشگاهی و … ۲
سال ۷۶ شروع پیشتازی زنان در عرصه آموزش عالی
از سال ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۸۰نرخ رشد جمعیت زنان دانشگاهی بیش از ۲۵% افزایش داشته است.
آمارها نشان میدهد که در سال ۵۷ سهم پذیرش زنان در دانشگاهها ۲۳ درصد بود اما روند پیشتازی زنان در ورود به مقطع آموزش عالی از سال تحصیلی ۷۷-۷۶ شروع شد و تعداد دختران دانشجوی کشور از ۲۳ درصد کل دانشجویان در سال ۵۷ به ۶۳ درصد در سال ۸۵ رسید یعنی به یکباره طی ۲۷ سال در حدود سه برابر افزایش یافت. عامه زنان قبل از پیروزی انقلاب بیسواد یا کمسواد بودند، طبق آمار در سال ۵۵، ۳۵.۴۸ درصد زنان کشور، باسواد بودند و تنها ۳۷.۸۳ درصد دانشآموزان کشور و ۲۹.۸ درصد دانشجویان کشور، دختر بودند. تعداد پذیرفتهشدگان زن در مراکز آموزش عالی دولتی در سال ۸۸-۸۷، ۳۲۴ هزار و ۱۷۳ نفر بود که نسبت به قبل از انقلاب اسلامی بیش از ۱۱ برابر شده است.
در دوره کارشناسی در طی ده سال ۷۵-۸۵ مشاهده می شود که در سال تحصیلی ۷۵-۷۶ ، تعداد پذیرفته شدگان مرد بیشتر از زن، در سال تحصیلی ۷۶-۷۷ نزدیک به هم و از سال تحصیلی ۷۷-۷۸ به بعد تعداد زنان پذیرفته شده نسبت به مردان افزایش یافته است.
بروز افسردگی، تجرد قطعی و بیکاری در دختران تحصیلکرده
کارشناسان معتقدند که متاسفانه در کشور آمار افسردگی در دختران تحصیل کرده و دختران فارغالتحصیل مجرد که در شهرهای بزرگ تحصیل میکنند و میل به بازگشت به منطقه بومی و محلی خود را ندارند، در حال افزایش بوده که این موضوع در جای خود چالشآفرین است. البته نباید از نظرها این نکته دور بماند که دختران در شهرهای کمتر توسعهیافته به دلیل نبود امکانات ورزشی، فرهنگی، آموزشی و تفریحی راهی به جز ورود به دانشگاه برای ابراز خود و استفاده بهینه از عمر، ظرفیتها و استعدادهایشان ندارند.
داشتن تحصیلات دانشگاهی بالاتر نه تنها دختران را به زعم کارشناسان با پدیدهی افسردگی روبرو کرده است که منجر به بالارفتن سن ازدواج – که هم شان و هم کفو خود را در بین پسران با تحصیلات کمتر نمیبینند – و بروز تجرد قطعی در بین آنها شده است. پدیده افزایش سن ازدواج نه فقط در ایران، بلکه حتی در کشورهای توسعهیافته فراصنعتی مانند آمریکا نیز مشاهده میشود؛ بهطوریکه براساس نتایج مطالعات موجود، سن ازدواج در این کشور از اواسط دهه ۱۹۶۰ به طرز برجستهای در بین جمعیت آن افزایش یافته است. بدین صورت که نسبت افراد ازدواجکرده در این کشور در سال۱۹۶۰ برابر با ۷۸درصد بود که در سال ۲۰۰۰ به ۵۲ درصد و در سال ۲۰۰۵ به کمتر از ۵۰ درصد کاهش یافت.
افزایش سن ازدواج که یکی از پیامدهای میل به تحصیلات بالاتر در دختران بوده و هست به طور حتم ساختار طبیعی زندگی خانوادگی که در ایران اسلامی نوعی هنجار و سنت به حساب میآید را دچار دگرگونی خواهد کرد و ناهنجاری هایی چون انواع فسادهای اجتماعی، بحران هویت و میل جنسی و… را منجر خواهد شد.
کارشناسان میگویند: آمار دختران دانشگاه رفته و هرگز ازدواج نکرده هم اکنون ۱۶ درصد است که نسبت به ۱۰ سال پیش که این آمار حدود پنج درصد بوده، بیش از سه برابر افزایش نشان میدهد و میزان دختران ازدواج نکرده دارای تحصیلات دبیرستانی در سال ۱۳۷۵ حدود ۲۶ درصد بوده است، اما این آمار در سال ۱۳۸۵ به ۴۲ درصد رسیده است.
براساس آمار دیگری که ازتعداد ۷۶۵۸۳۷۹ نفر زنان بین ۲۵ تا۴۴ ساله (از سن ازدواج تا قبل از سن تجرد قطعی) در مراکز شهری استانهای کشور صورت گرفته، یکی از مهمترین دلایل تجرد دختران، ادامه تحصیل و میل به داشتن تحصیلات آکادمیک بالاتر عنوان شده است. نکتهی قابل تامل در نتایج این آمار آن است که ۲۵. ۳ درصد از مجردها و ۱۸. ۴ درصد از متأهلها اعتقاد زیادی دارند که هزینه از دست دادن فرصت ازدواج، بسیار کمتر از هزینه از دست دادن سایر فرصتها؛ به خصوص فرصت های تحصیلی و شغلی است. این بدان معناست که ارزشی چون ازدواج و تشکیل خانواده برای دختران جامعه ما که رکن اصلی و اساسی از نظر دیدگاه اجتماعی و دینی در تربیت جامعه و خانواده را عهدهدارند، در برابر حضور در دانشگاهها و جایگاههای شغلی دیده نمیشود و این خود زمینه ساز بروز ناهنجاریهای حاد اجتماعیست. ۳
کارشناسان معتقدند: «عامل اصلی بالارفتن سن ازدواج دختران، سرمایه انسانی و به معنی واقعی کلمه، تحصیلات است. افزایش تحصیلات دختران باعث استقلال فکری و آزادی هرچه بیشتر آنها از اطرافیان بهخصوص والدین شده و درنتیجه کسب چنین آزادی، و به عبارتی حرکت از ازدواج ترتیب داده شده به ازدواج خودانتخابی، ازدواج را براساس معیارهای شخصی تعریف کرده و آن را به تأخیر میاندازند.»
حضور بیشتر دختران در دانشگاه: تهدیدی برای کشور است
یکی از اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی معتقد است «اگر تحصیل به عنوان یک نقطه کمال برای دختران در نظر گرفته شود، ایرادی ندارد اما زمانی که همزمان با ادامه تحصیل زنان میل به اشتغال در آنان ایجاد میشود، به جایگاه خانواده آسیب میزند. در شرایطی میتوان از تحصیل دختران به عنوان یک تهدید یاد کرد که موقعیت تحصیل برای مردان فراهم نشود و بخشی از این امر ناشی از سیاست وزارت علوم است که باید در جهت نیازسنجی جنسیتی و بازار کار برخی رشتههای مورد نیاز را تصویب کند. از سوی دیگر، جامعه باید شرایطی متناسب با جنسیت دختران فراهم کند که تنها راه رسیدن به مطلوب را در دانشگاه نبینند و اگر ورود به دانشگاه را انتخاب میکنند در رشتههایی تحصیل کنند که مورد نیاز جامعه زنان باشد.» ۴
عدم تعادل در بازار کار، ریشه حضور بیشتر دختران در دانشگاهها
آسیب شناسان براین باورند اینکه تعداد دختران در دانشگاهها بیشتر است ریشه در موضوع عدم تعادل در بازار کار دارد. عدم همخوانی میان رشد تحصیلی و اشتغال عامل اصلی این موضوع است. عدم همخوانی میان تحصیل و شرایط زندگی زنان از دیگر نکات است چرا که به دلیل بالا رفتن سن ازدواج، این گروه از زنان شغلی ندارند و از این رو تصمیم به ادامه تحصیل میگیرند. همین موضوع ترکیب جنسیتی فضای تحصیلی را بر هم زده است و باعث میشود فارغالتحصیلان شغلی پیدا نکنند. از سوی دیگر دخترانی که تشکیل زندگی ندادهاند به دلیل وقت فراغت خود وارد دانشگاه میشوند اما پسران به امید اشتغال به دنبال کار میروند. ۴
براساس سرشماری سال ۸۵ به علت تمایل و گرایش زنان به تحصیلات عالی و دانشگاهی در سالهای اخیر در ایران و تمایل بیشتر آنها به کسب استقلال مالی و اشتغال، پیش بینی میشود تعداد خانوادههای تک فرزند حتی در دهههای بعد افزایش یابد. بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ شانس تک فرزندی در زنان ۴۰ ساله و بیشتر با افزایش سطح تحصیلات از دیپلم به تحصیلات لیسانس حدود ۶/۲ برابر افزایش دارد. درحالیکه زنان با تحصیلات بالاتر و سطح اقتصادی بهتر و زنان شاغل نمیتوانند حتی نسل خود را با تعداد افراد مشابه جایگزین کنند و این نتایج کاربردهای مهمی در اتخاذ سیاستهای جمعیتی هدفمند برای زنان تحصیل کرده و شاغل خواهد داشت.